در واقع، شادی تا حدودی مبهم است و می تواند از دیدگاه های مختلف تعریف شود (مارتین، 2012). برخی از مردم، به ویژه آنهایی که به شدت به ایمان مذهبی خود پایبند هستند، شادی را به گونه ای می بینند که بر فضیلت، تکریم و معنویت روشنگرانه تأکید می کند. دیگران شادی را در درجه اول رضایت می دانند - آرامش و شادی درونی که از رضایت عمیق از محیط اطراف، روابط با دیگران، دستاوردها و خود ناشی می شود. هنوز دیگران شادی را عمدتاً به عنوان تعامل لذت‌بخش با محیط شخصی خود می‌دانند - داشتن شغل و سرگرمی‌هایی جذاب، معنادار، با ارزش و هیجان‌انگیز. این تفاوت ها، البته، صرفاً تفاوت در تأکید است. اکثر مردم احتمالاً موافق هستند که هر یک از این دیدگاه ها، از برخی جهات، جوهر شادکامی را در بر می گیرد.

عناصر شادکامی
برخی از روانشناسان پیشنهاد کرده اند که شادی شامل سه عنصر متمایز است: زندگی خوشایند، زندگی خوب و زندگی معنادار (سلیگمن، 2002؛ سلیگمن، استین، پارک، و پترسون، 2005). زندگی خوشایند از طریق دستیابی به لذت های روزمره که سرگرمی، شادی و هیجان را به زندگی ما می بخشد، تحقق می یابد. برای مثال، پیاده‌روی عصرگاهی در کنار ساحل و یک زندگی جنسی رضایت‌بخش می‌تواند لذت روزانه ما را افزایش دهد و به زندگی دلپذیر کمک کند. زندگی خوب از طریق شناسایی مهارت ها و توانایی های منحصر به فرد ما و درگیر کردن این استعدادها برای غنی سازی زندگی به دست می آید. کسانی که به زندگی خوب دست می یابند اغلب خود را جذب کار یا سرگرمی هایشان می کنند. زندگی معنادار مستلزم احساس عمیق رضایت است که از استفاده از استعدادهایمان در خدمت خیر بزرگتر ناشی می شود: به روش هایی که به نفع زندگی دیگران باشد یا دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کند. به طور کلی، شادترین افراد کسانی هستند که زندگی کامل را دنبال می کنند - آنها به دنبال هر سه عنصر هستند (سلیگمن و همکاران، 2005).
یک نمودار ون دارای سه دایره است: یکی با برچسب "زندگی خوب: استفاده از مهارت ها برای غنی سازی"، یکی با برچسب "زندگی دلپذیر: لذت بردن از لذت های روزانه" و دیگری با برچسب: زندگی معنادار: کمک به خیر بیشتر.  هر سه دایره در بخشی با عنوان "شادی" همپوشانی دارند.
شادکامی حالت پایداری از رفاه است که شامل رضایت از جنبه های خوشایند، خوب و معنادار زندگی است.
برای اهداف عملی، یک تعریف دقیق از شادی ممکن است هر یک از این عناصر را در بر بگیرد: حالت ذهنی پایدار متشکل از شادی، رضایت، و سایر احساسات مثبت، به علاوه این احساس که زندگی فرد دارای معنا و ارزش است (لیوبومیرسکی، 2001). این تعریف حاکی از آن است که شادی یک حالت بلندمدت است - چیزی که اغلب به عنوان بهزیستی ذهنی شناخته می شود - نه صرفاً یک حالت مثبت گذرا که همه ما هر از گاهی تجربه می کنیم. همین شادی پایدار است که علایق روانشناسان و دیگر دانشمندان علوم اجتماعی را به خود جلب کرده است.
مطالعه شادی در سه دهه اخیر رشد چشمگیری داشته است (Diener, 2013). یکی از اساسی ترین سوالاتی که محققین شادی به طور معمول بررسی می کنند این است: به طور کلی مردم چقدر خوشحال هستند؟ افراد معمولی در جهان نسبتاً خوشحال هستند و تمایل دارند احساسات مثبت بیشتری نسبت به احساسات منفی تجربه کنند (Diener, Ng, Harter, & Arora, 2010). هنگامی که از افراد در بیش از 150 کشور که از سال 2010 تا 2012 مورد بررسی قرار گرفتند، از 0 تا 10 (با 0 نشان دهنده "بدترین زندگی ممکن" و 10 نشان دهنده "بهترین زندگی ممکن") خواسته شد که زندگی فعلی خود را ارزیابی کنند. 5.2. افرادی که در آمریکای شمالی، استرالیا و نیوزلند زندگی می کنند بالاترین میانگین امتیاز را با 7.1 گزارش کردند، در حالی که افرادی که در جنوب صحرای آفریقا زندگی می کنند کمترین میانگین امتیاز را با 4.6 گزارش کردند (Helliwell، Layard، و ساکس، 2013). پنج کشور شاد در سراسر جهان عبارتند از: دانمارک، نروژ، سوئیس، هلند، و سوئد. ایالات متحده در رتبه هفدهم شادترین ها قرار دارد (هلی ول و همکاران، 2013).

عکس A ردیفی از ساختمان ها را در کنار آب در دانمارک نشان می دهد.  عکس B نمایی هوایی از شهری در ایالات متحده شامل چندین آسمان خراش را نشان می دهد.
(الف) نظرسنجی از ساکنان بیش از 150 کشور نشان می دهد که دانمارک شادترین شهروندان جهان را دارد. (ب) آمریکایی ها ایالات متحده را به عنوان هفدهمین کشور شاد برای زندگی رتبه بندی کردند. (اعتبار الف: اصلاح اثر "جیمز_فلیکر"/فلیکر؛ اعتبار ب: اصلاح اثر رایان سویندل)
چندین سال پیش، نظرسنجی گالوپ از بیش از 1000 بزرگسال آمریکایی نشان داد که 52 درصد گزارش کردند که "بسیار خوشحال" هستند. علاوه بر این، بیش از 8 نفر از 10 نفر نشان دادند که از زندگی خود "بسیار راضی" هستند (کارول، 2007). با این حال، یک نظرسنجی اخیر از 2,345 بزرگسال آمریکایی به طور شگفت انگیزی نشان داد که تنها یک سوم گزارش کردند که "بسیار خوشحال" هستند. این نظرسنجی همچنین نشان داد که سطح شادی گروه‌های خاصی، از جمله اقلیت‌ها، فارغ‌التحصیلان اخیر دانشگاه و معلولان، در سال‌های اخیر روند نزولی داشته است (Gregoire, 2013). اگرچه توضیح این کاهش ظاهری شادی دشوار است، اما ممکن است به شرایط اقتصادی چالش برانگیزی که ایالات متحده در چندین سال گذشته متحمل شده است مرتبط باشد. البته، این پیش فرض دلالت بر این دارد که شادکامی ارتباط تنگاتنگی با امور مالی فرد دارد. ولی، آیا آن است؟ این سؤال ما را به موضوع مهم بعدی می رساند: چه عواملی بر شادی تأثیر می گذارد؟

عوامل مرتبط با شادی
واقعا چه چیزی مردم را خوشحال می کند؟ چه عواملی در شادی و رضایت پایدار نقش دارند؟ آیا این پول، جذابیت، دارایی های مادی، یک شغل پر ارزش، یک رابطه رضایت بخش است؟ تحقیقات گسترده ای در طول سال ها این سوال را بررسی کرده است. یکی از یافته‌ها این است که سن با شادی مرتبط است: رضایت از زندگی معمولاً افراد مسن را افزایش می‌دهد، اما به نظر نمی‌رسد تفاوت‌های جنسیتی در شادی وجود داشته باشد (دینر، سو، لوکاس و اسمیت، 1999). اگرچه ذکر این نکته مهم است که بسیاری از این کار همبستگی بوده است، بسیاری از یافته های کلیدی (که برخی از آنها ممکن است شما را شگفت زده کند) در زیر خلاصه شده است.

به نظر می رسد خانواده و سایر روابط اجتماعی عوامل کلیدی مرتبط با شادی باشند. مطالعات نشان می دهد که افراد متاهل نسبت به مجرد، مطلقه یا بیوه شادتر هستند (Diener et al., 1999). افراد شاد همچنین گزارش می دهند که ازدواج آنها در حال تحقق است (لیوبومیرسکی، کینگ و داینر، 2005). در واقع، برخی معتقدند که رضایت از ازدواج و زندگی خانوادگی قوی‌ترین پیش‌بینی‌کننده شادکامی است (Myers, 2000). افراد شاد تمایل به داشتن دوستان بیشتر، روابط اجتماعی با کیفیت بیشتر و شبکه های حمایت اجتماعی قوی تری نسبت به افراد کمتر شاد دارند (لیوبومیرسکی و همکاران، 2005). افراد شاد همچنین فراوانی تماس با دوستان دارند (Pinquart & Sörensen, 2000).

آیا پول می تواند شادکامی را بخرد؟ به طور کلی، تحقیقات گسترده نشان می دهد که پاسخ مثبت است، اما با چندین هشدار. در حالی که سرانه تولید ناخالص داخلی (GDP) یک کشور با سطوح شادی مرتبط است (هلیول و همکاران، 2013)، تغییرات در تولید ناخالص داخلی (که شاخص کمتر مشخصی از درآمد خانوار است) ارتباط کمی با تغییرات شادی دارد (دینر، تی). و اویشی، 2013). در مجموع، ساکنان کشورهای مرفه بیشتر از ساکنان کشورهای فقیر شادتر هستند. در داخل کشورها، افراد ثروتمند شادتر از افراد فقیر هستند، اما این ارتباط بسیار ضعیف تر است (Diener & Biswas-Diener, 2002). تا جایی که منجر به افزایش قدرت خرید می شود، افزایش درآمد با افزایش شادی همراه است (Diener, Oishi, & Ryan, 2013). با این حال، به نظر می رسد درآمد در جوامع فقط تا حدی با شادی مرتبط است. کانمن و دیتون (2010) در مطالعه ای بر روی بیش از 450000 ساکن ایالات متحده که توسط سازمان گالوپ مورد بررسی قرار گرفتند، دریافتند که رفاه با درآمد سالانه افزایش می یابد، اما تنها تا 75000 دلار. میانگین افزایش رفاه گزارش شده برای افرادی با درآمد بیش از 75000 دلار صفر بود. هر چقدر هم که این یافته‌ها غیرقابل قبول به نظر می‌رسند – در نهایت، درآمدهای بالاتر مردم را قادر می‌سازد در تعطیلات هاوایی، صندلی‌های برتر مانند رویدادهای ورزشی، اتومبیل‌های گران‌قیمت، و خانه‌های جدید بزرگ بگذرانند – درآمدهای بالاتر ممکن است توانایی افراد برای چشیدن و لذت بردن از لذت‌های کوچک را مختل کند. زندگی (کانمن، 2011). در واقع،

تحصیل و اشتغال چطور؟ افراد شاد، در مقایسه با کسانی که کمتر شاد هستند، احتمال بیشتری دارد که از دانشگاه فارغ التحصیل شوند و شغل های معنادار و جذاب تری پیدا کنند. هنگامی که آنها شغلی به دست آورند، احتمال موفقیت آنها نیز بیشتر است (لیوبومیرسکی و همکاران، 2005). در حالی که تحصیلات یک همبستگی مثبت (اما ضعیف) را با شادی نشان می دهد، هوش ارتباط قابل ملاحظه ای با شادی ندارد (دینر و همکاران، 1999).


مشخصات این پروپوزال:
عنوان پروپوزال: نقش خودکارآمدی، شادکامی و درگیری والدین در امور تحصیلی به عنوان پیش بینی کننده های پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
موارد قابل استفاده از این پروپوزال: آموزش پروپوزال نویسی – برای درس روش تحقیق و سمینار و کلیه امور پژوهشی مرتبط
شامل همه قسمت های یک پروپوزال استاندارد: مقدمه – بیان مسئله – اهمیت و ضرورت – پیشینه – اهداف جزئی و کلی – فرضیه ها - تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها – روش - جامعه، نمونه و روش نمونه گیری – ملاک ورود و خروج – ابزار - روش اجرا - روش تجزیه و تحلیل اطلاعات - منابع فارسی و انگلیسی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
نوع فایل: Word و قابل ویرایش
تعداد صفحه: 25 صفحه


کد فایل : 64